دوستان عزیز در جلسات پیش، مقدماتی درباره ی زیارت جامعه کبیره را بیان کردیم در این
جلسه با طلب اخلاص از خداوند متعال رسماً وارد فرازهای بلند مرتبه ای از زیارت می شویم.
[ شنبه 91/7/1 ] [ 9:48 عصر ] [ در مدار موعود ]
منشور امامت:
زیارت جامعه، منشور بلند امامت و هدایت است که
سیل گونه از کوهسار وجود هادی امت، حضرت
ابوالحسن ثالث، علی بن محمد النقی
(علیه وعلی آبائه و ابنائه افضل الصلوه و السلام)
سرازیر شده است. این منشور بلند، هرچند که در
لباس شرح فضایل و کمالات انسان های کامل و خلفای
برجسته ی الهی، یعنی اسره طاها و یاسین،
ائمه اطهار(علیه السلام) بیان شده است، لیکن
معارف عمیق توحیدی- ولایی آن بسان سیلی
بنیان کن اساس شرک و دوگانه پرستی و بنیاد بیگانه
گرایی را برمی کند و با پیشروی به سوی دشت و دَمَن امت اسلام، تشنه کامان حقیقت و معرفت
ناب نبوی و ولوی را سیراب می کند.
سند زیارت جامعه کبیره
یکی ازمقدمات رایج برای استنباط احکام شرعی فقهی ، بحث سندی روایات منقول ازمعصومان
(علیه السلام) است و براین اساس، روایات را به دسته های صحیح،حَسَن،موثق، ضعیف و...
دسته بندی می کنند و برای هر یک از این دسته ها جایگاه خاص و کاربرد ویژه ای قائل هستند،
یعنی برخی از اینها به تنهایی می تواند مستند فتوا قرار گیرد، برخی از اینها درحدّ تأیید کارآیی
دارد، برخی از اعتبارساقط است و اصلاً کارایی ندارد و... لیکن چنان که روشن است اصل این بحث،
موضوعیت وارزش ذاتی ندارد، بلکه طریقیت دارد و ارزش آن به این است که راهی برای اطمینان به
صدور حدیث از معصوم(علیه السلام) است. از این رو گفته اند: ازهرراهی که این اطمینان حاصل
شود، کفایت می کند: خواه به عدالت راوی باشد یا به وثاقت وی، به علوّ متن روایت باشد، یا به
عمل کردن فقها به متن و اسناد به آن در مقام استدلال یا هر راه دیگر. لذا تصریح کرده اند که اگر
متن روایت به گونه ای بود که صدور آن از غیر معصوم نبود، اطمینان مورد اشاره حاصل می شود
و می توان به صدور آن از حجت بالغه ی الهی مطمئن شد.
متن زیارت جامعه کبیره به گونه ای است که هر منصفی صدور این معارف بلند را ازغیر معصوم
محال عادی می داند.افزون برآن که خطوط کلی آن را با خطوط کلی معارف قرآن کریم- که مرجع ن
هایی در بررسی روایات است- هماهنگ می بیند و این، چیزی است که ما را از بحث سندی آن
بی نیاز می کند.
ادب فنای مقربان،ج1،ص84.
همان،87
[ شنبه 91/6/25 ] [ 9:48 عصر ] [ در مدار موعود ]
ذکر کمالات و اسماء و صفات حسنی الهی به انگیزه خودستایی نیست، بلکه این ادعاهای
مبرهن و مستدل دعوت نامه های خدا به بندگان سعادت طلب است که خدا، چنین است
شما نیز این گونه باشید. این که ما را به خواندن دعای جوشن کبیر ترغیب کرده اند، مقصود
تلفظ محض و شمارش صرف نیست، بلکه غرض این است که آدمی با شمارش این اسماء و
صفات و آشنایی با مضمون و معنای آنها، خود را بسازد وبه آنها متخلق گردد. در واقع
دعای جوشن کبیر و مانند آن دعوت نامه ی حق تعالی است. کمالاتی که در زیارت نامه ها،
خطبه ها، نامه ها و روایات برای ائمه اطهار(علیه السلام) ذکر شده، ادعاهایی است که اولاً
برهانی و مستدل است؛ زیرا آن ذوات مقدس مظاهر کامل خدای سبحان هستند و هر کمالی
که خدا به صورت ذاتی و استقلالی دارد آنها به صورت عرضی و تبعی دارند و به لحاظ تمامیتشان
در مظهریت، در مرحله ای از کمال هستند که بالاتر از آن مقدور ممکنات نیست.
ثانیاً: همراه با دعوت است. بدین سان که به صورت صریح یا ضمنی گفته اند: ما در سایه ی
اطاعت و بندگی خدا به افق اعلای کمالات دست یافتیم. شما نیز اگر دنبال کمال هستید باید
از ما تبعیت کنید تا هر کدام در حد مناسب خود کامل شوید.
پیروی رســـول حــــــق دوستـــی حــــق آورد
پیروی رســول کن، دوستی خـــدا طلب
شرع، سفینه ی نجات، آل رسول، ناخداست
ساکن این سفینه شو دامن ناخدا طلب
بنابراین، زیارت نامه نشانی بزرگ راه کمال است که انسان به کجا می تواند برسد و راه رسیدن
به آن بزرگراه چیست؟ تعبیرات فراوانی در زیارت نامه ها وجود دارد که مبین این مدعاست، مانند
اعلام التقی،منارالهدی،العروة الوثقی، نوره، برهانه، صراطه، مصابیح الدّجی،ائمه الهدی و...[1]
آنچه در بیان بلند هادی امت(علیه السلام) آمده هدایت امت به بخشی از کمالات آن انوار پاک
است وگرنه فضایل آن ذوات مقدس بیش از این هاست.[2]
[ یکشنبه 91/6/19 ] [ 8:3 صبح ] [ در مدار موعود ]
آری داشتیم در رابطه با نیروی تسریع کننده«علم»که باعث می شود انسان سریع تر به هدف
آفرینش برسد صحبت می کردیم. انسان علم را تنها از آن جهت که او را بر طبیعت مسلط
می کند و به سود زندگی مادی اوست، نمی خواهد. در انسان غریزه حقیقت جویی و تحقیق
وجود دارد. علم،گذشته از اینکه وسیله ای است برای بهتر زیستن و برای خوب از عهده ی
مسئولیت برآمدن است.[1] خداوند در آیه ی کریمه ی «ماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون[2]»
«جن و انس را جز برای اینکه مرا بپرستند نیافریدیم ».
عموم مفسرین گفته اند: لیعبدون به معنای لیعرفون است.[3] یعنی خلقت جن و انس به هدف
کسب معرفت بوده است. رابطه ی میان عبادت و معرفت این است که عبادت پروردگار بدون
کسب معرفت حاصل نمی شود. آن هم معرفت به خود ذات مقدس الله؛ حال درباره ی این آیه،
امام حسین «علیه السلام» فرمودند:« ایها الناس ان الله -جل ذکره- ما خلق العباد الا لیعرفوه،
فاذا عرفوه عبدوه و اذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عباده من سواه.
فقال له رجل: یابن رسول الله بأبی انت و امی،فما معرفة الله؟قال:معرفة اهل کل زمان اماهم
الذی یجب علیهم طاعته»[4]
« ای مردم همانا خداوند متعال بندگان را نیافرید مگر برای آنکه او را بشناسند پس در آن
هنگام که او را شناختند بندگی او را خواهند کرد و آن هنگام که او را بندگی کردند با عبادت
او از عبادت غیر او بی نیاز می گردند.
شخصی پرسید: ای پسر رسول خدا، پدر و مادرم به فدایت، معنای شناخت خدا چیست؟
ایشان فرمودند:معرفت خدا عبارت است از اینکه اهل هر زمان امامی را که اطاعتش بر آنان
واجب است بشناسند. همچنین در روایت معروفی که در رابطه با معرفت به خدا می فرمایند:
«من عرف نفسه فقد عرف ربه»[5]
آیةالله جوادی آملی در کتاب شریف ادب فِنای مقربان می فرمایند: آن مرتبه از توحید و
خداشناسی که با شناخت انسان های معمولی و عادی حاصل می شود، قابل مقایسه
با خداشناسی حاصل از شناخت معصومان نیست.[6] براین اساس اعضای مجمع فرهنگی
در مدارموعود با توفیق الهی در جهت شناخت واقعی حضرت مهدی (عج) قدم بر می دارند
و با بررسی دُرهای گرانبهایی که از اهل ببت به ما رسیده همچو: زیارت جامعه کبیره و انشاءالله
دعای ندبه و زیارت آل یس و دعای عهد که از منابع غنی کسب معرفت در این زمینه است،برای
شناخت امام زمان (روحی فداه) خوانندگان عزیز را با چشمه ای از آب حیات سیراب می کند،
شاید که مقدمه ای باشد برای عدم تضییع عمر و زمینه سازی باشد برای ظهور آن
پدر مهربان تر از مادر.
[ پنج شنبه 91/6/2 ] [ 12:0 صبح ] [ در مدار موعود ]
بسم الله الرحمن الرحیم
تقدیم به محضر مقدستای پدر مهربانتر ازمادرِ ما، که بیش از هزار و شصت سال منتظر همدلی
و همت ما هستی.
انسان موجودی بسیار با عظمت و گرانقدر است که ارزش وجودی او را جز خداوند و معصومین
(علیه السلام) و تعداد محدودی از پرورش یافتگان مکتب آنها هیچ کس به درستی و به طور کامل
نمیداند. این موجود با عظمت، خود هدف خلقت بسیاری از مخلوقات ارزشمند خداست به طوری
که خداوند که خالق آدمی و جهان هستی است در این باره میفرماید:
«هوالذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا» اوست آن کسی که تمام آنچه را در زمین است برای
شما خلق کرد. قرآن از برگزیدگی انسان سخن میگوید، چرا؟
میخواهد بگوید تو یک موجود تصادفی نیستی که جریانات کور و کر- مثل اجتماع تصادفی
اتم ها- تو را به وجود آورده باشد. تو یک موجود انتخاب شده و برگزیدهای، به همین دلیل رسالت
و مسئولیت داری بدون شک انسان در جهان خاکی قویترین و نیرومندترین موجودات است.
کسی میگفت انسان به دنیا آمده تا تقرب الی الله پیدا کند. «به گونهای که بتواند خدا را با
چشم دل ببیند» همانطور که امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود: خدای ندیده را عبادت نمیکنم.
همچنین صادق آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در اثنای نماز ازهوش رفت و چون به هوش
آمدند در جواب سؤال از سبب این مدهوشی فرمودند: آیه ی کریمه «ایاک نعبد وایاک نستعین»
را تکرار میکردم تا آنکه آن را از قائلش شنیدم.
پرسیدم: خب چگونه میتوانم به این مقام برسم؛
چون انسان کمال طلب است، به هیچ عنوان مایل نیست عمری که تمام دنیا را و آنچه در آن
است را جمع کند که بتواند یک دقیقه ی گذشته آن را برگرداند حقیقتا نمیتواند در حالی که
چیزهای دیگر قابل جبران است اما زمان ازدست رفته قابل جبران نیست.
گفت: بله اتفاقا عارفی رفت بقالی به بقال گفت: آقا این چند گونی گردو که داری ممکنه مجانی
به من بدهی؟
بقال تعجب کنان گفت: چه توقعهایی داری! اینها سرمایه ی من است.
عارف گفت: خب ناراحت نشو ممکنه یک گونی از آنها را به من بدهی؟
بقال قاطعانه گفت: نه...!
عارف گفت: خب یک دانه که میتوانی بدهی!
بقال گفت: یک دانه که چیزی نیست بردار.
عارف گفت: یک دانه ی دیگرمی دهی...!
بقال گفت: آری یک دانه ی دیگرهم بردار.
همینطور دانه دانه عارف چند گردو از بقال گرفت تا بقال صداش درآمد و گفت:
همینطور دانه دانه داری کل سرمایه ی منو میبری...!
عارف تمام گردوها را به او برگرداند و گفت:
دوست من...! حکایت این گردوها حکایت عمر توست.
اگر کسی همه ی آن را از تو بخواهد بسیار ناراحت میشوی. اگر مقداری از آن را از تو طلب
کند باز هم دلخور میشوی اما راحت کم کم دقیقههای عمر خود را تلف میکنی تا اینکه به
راحتی سرمایه ی تو ازدست میرود.
میگویند برگهها بالا وقت تمام شد....
همچنین گفت: راه برای همه بازاست و آن عمل است، عمل به بایدها و نبایدها....
همانطور که آیة الله بهجت (ره) میفرمود: در خانه اگر کس است...... یک حرف بس است
عزیزم خدا انسان را از دو بعد خلق کرد. عقل و شهوت.
عقل خود حجت باطن آدمی است.
به وسیله ی عقل است که همه ی خوبیها بدست میآید، اما عقل چون از خود نیروی
بازدارنده و جذب کننده ندارد؛ فقط خوب و بد را به انسان پیشنهاد میکند و معمولا شهوت
برآن غلبه پیدا میکند. خداوند حکیم شریعت تعیین کرد تا با اعتقاد به شریعت، انسان
عمر خود را ضایع نکند وبه مقصود آفرینش دست یابد.
و اما برای من و تو دوست عزیز که جوانیم و نیروی جوانی در ما موج میزند باید از این
فرصت طلایی استفاده کنیم. از نیروی تسریع کننده استفاده کنیم و آن علم است.
در قرآن بارها آمده است «لعلهم یتفکرون» «لعلهم یتذکرون» «لعلهم یعقلون» و یا حتی
فرموده: «و تلک الامثال نضربها للناس ما یعقلها الا العالمون»
از این آیه فهمیده میشود: که تعقل، به منزله ی پشت بام است و هدف از تمثیلهای
قرآنی رسیدن به مکان مرتفع است و علم، نردبان رسیدن به آن مکان است و بس.
فاقدان علم بینردبانند و فاقد وسیله.
و اینکه آن علم باید، علم به چه چیزی باشد را انشاءالله در آینده بیان میکنیم.
[ شنبه 91/5/21 ] [ 12:0 صبح ] [ در مدار موعود ]