سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*فیض زندگی*

امام زمان آمدنی نیست آوردنی است...

از جاهلیت بادیه ای تا جاهلیت مدرن...


در پست قبل گذشت:

مرگ برهه ای از حیات بشر است و رابطه ای تنگاتنگ با شیوه و سیره زندگی فرد دارد.

کَمَا تَعِیشُون تَمُوتُون وَ کَمَا تَمُوتُون تُبعَثُون:

همانطور که زندگی می کنید می میرید و همانطور که می میرید مبعوث می شوید.[1]

و هر انسانی میوه و ثمره زندگی خود را در مرحله ای به نام مرگ می چشد.

و اما این پست: 

«مرگ جاهلی و معیار زندگی جاهلانه در فرهنگ وحی»

ممکن نیست کسی قدحی را پر کند از زهری تلخ و در آخر کار شربتی نوشین بنوشد

و ممکن نیست کسی قدحی را با شربتی نوشین لبریز کرده باشد و جام زهر بنوشد.

پس حیات جاهلی، مرگ جاهلی و زندگی عاقلانه، مرگ عاقلانه در پی دارد. و زندگی جاهلانه را

مپندار که فقط یک مصداق دارد و بس،

نه عزیز برای آن مصادیق و مراتب گوناگونی است، از سطحی و دون، تا عمیق و عالی.

آنچه تا ظهور مبارک حضرت ولی عصر (روحی فداه) به نام جاهلیت در سخنان گهربار ائمه ی اطهار

(علیهم السلام) مذکور است، نه به معنای فقدان و کمبود تمدن و مظاهر زندگی انسان، و

عدم رفاه است، و نه به معنای دارا بودن صنعت مدرن و امپراطوریهای بزرگ،

که این امور را همواره بسیاری از مترفین و جاه طلبان داشته اند.

همان هایی که قرآن سرگذشت آنان را بیان می کند و آنان را مستوجب عقاب الهی معرفی می کند.

مثل قوم عاد که در صنعت شهرسازی پیشرفته بوده اند.

«إرَمَ ذَاتِ العِمَادِ * الَّتِی لَم یُخلَق مِثلُهَا فِی البِلاَدِ»[2]

همان قوم ارم، شهری که بناهای ستون دار داشت. و نظیرش در هیچ سرزمینی ساخته نشده بود.

همانند قوم ثمود که با کوه ها برای خود خانه های مستحکم می ساختند و در این صنعت سرآمد

دوران خود بودند. «وَ ثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخرَ بِالوَادِ»[3]

و قوم «ثمود» که صخره‏هاى عظیم را از (کنار) درّه مى‏بریدند.

قرآن کریم با بیان سیره و سرگذشت چنین اقوامی به ما می فهماند که این اقوام علی رغم برخورداری

از فنون و پیشرفتهای شگرف و رفاه اجتماعی غرق در جاهلیت بودند و سر انجام آنان هلاکت بود.

از منظر وحی : معیار جاهلانه زیستن و در نتیجه جاهلانه مردن،

آشنا نبودن انسان با خدای خویش و نمایندگان خداوند متعال است.

اکنون این سؤال پیش می آید که انسان چگونه می تواند به این معرفت و شناخت برسد ؟!

خداوند متعال بر اساس حکمت و علم و رحمت واسعه اش بر خود واجب کرده که بشر را به سوى

سعادتِ حیات و کمالِ وجودی اش هدایت کند.

در واقع این نوع هدایت موجودات را به وسیله پروردگار، زیر پوشش نظام آفرینش و قانونمندی هاى

حساب شده ی جهان هستى با توجه به قابلیتهایی که در خلقت آنها نهاده شده هدایت تکوینی

می گویند. "رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى"[4]

پروردگار ما همان کسى است که همه چیز را آفرید و سپس آن را هدایت کرد.

و اما در مورد انسان هدایت عام و تکوینی، یا همان فطرت، به این معنی است که خداوند متعال

هستی انسان را به الهامى مجهز کرده که با آن، اعتقاد حق و عمل صالح را تشخیص می دهد،

"وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها *فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها"[5]

و سوگند به جان آدمى و آن کس که آن را با چنان نظام کامل بیافرید.*

و در اثر داشتن چنان نظامى خیر و شر آن را به آن الهام کرد.

هدایت فطرى به عنوان "لازمه خلقت بشر" در همه افراد در آغاز خلقتشان بالسویه موجود است.

این هدایت به منزله نشان دادن مطلوب است.

قسم دوم هدایت کلامى است(هدایت تشریعی): که از طریق دعوت انجام مى‏شود، یعنى خداى

تعالى انبیاء را مبعوث و کتب آسمانی را نازل می کند

و به این وسیله پیش پاى بشر را در زندگیش روشن می نماید و سعادت و شقاوتش را بیان می کند.

این دعوت به طور مدام در بین بشر جریان داشته، و به وسیله دعوت فطرت تایید می شده،

هم چنان که قرآن کریم می فرماید:

رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ" [6]

اینان رسولانى بودند که بشر را بشارت داده و انذار مى‏کردند، تا حجت بر مردم تمام شود،

و مردم دیگر بهانه‏اى براى گمراهى نداشته باشند.

و هدایت تشریعی به منزله رساندن به مطلوب است.

در واقع وجود این دو هدایت و تأملی در سیر آنها نشان می دهد که جاهلیت مدرن، جاهلیتی معاندانه

است. همانهایی که در آن دوران اقدام به کشتن و نابود کردن پیامبران و فرستادگان خدا می نمودند،

اکنون نیز از جای ننشسته اند و قصد محو و نابود کردن تعلیمات و احکامی را نموده اند، که پیامبران

آورده اند. "یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون"[7]

می خواهند نور خدا را با دهانهایشان خاموش کنند،

و خدا تمام کننده نور خویش است هر چند که کافران کراهت داشته باشند.

...

از آنجایی که این مبحث کمی طولانی بود ناچار شدم آن را در دو پست تقدیم دوستان نمایم.

به راستی عوامل حیات بخش جامعه بشری چیست؟

پاسخ این پرسش در پست بعد...

 

"بعون الله الملک الأعلی"                                                    "بنت العَبرَة"


1.عوالی اللآلی ج4 ص72
2. سوره مبارکه فجر آیات 7و8.
3.سوره مبارکه فجر آیه 9
5.سوره مبارکه طه آیه50
6.سوره مبارکه شمس آیات 7و8
9.سوره مبارکه نساء165
10.سوره مبارکه الصف آیه8



[ دوشنبه 91/6/20 ] [ 7:47 عصر ] [ در مدار موعود ]

مهربانی ها

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه